ساپورت پوشان

بعضی وقتا روی یه چیزایی بحث میکنیم که توی اون موضوع اختلاف نظر زیاد و کاملا مشهوده و آخرش به هیچ نتیجه خاصی نمیرسیم و شاید بعضی وقتا (شما بخونید اکثر وقتا) هدفمون اینه که فقط حرف خودمون رو به طرف مقابل دیکته کنیم.

حالا شاید بعد از سالهای سال یه موضوع پیدا شده که همه به اتفاق نظر رسیدن که این یه معضله که لحظه به لحظه داره حاد و حادتر میشه ولی جالبه که هیچ کسی به فکر راه حل برای این موضوع نحس نیست و کسانی که روی سایر مسائل کارشون به داد و فریاد میرسه حالا اصلا شاید یه لحظه هم در مورد دوای این مشکل فکر نکردند.

"حجاب و ساپورت پوشانی که در حجم انبوه دارن تکثیر میشن،"بله تقریبا همه این موضوع رو قبول دارن.

نقش صدا و سیما هم توی این موضوع خیلی جالبه:

هر هفته صدا و سیمای ما 3 ساعت یه برنامه "نود" میذارن که شوتی که فلان بازیکن زد با چه سرعتی در ثاتیه به طرف گل رفت یا با چند سانتی متر اختلاف از کنار دروازه رد شد و یا داستان 6 تایی ها که یه طرف میگه اتفاق افتاد و شاهد زنده داریم و یه طرف با انگشتاش عدد 4 رو نشون میده و دعوا ها و کینه ها و تفرقه هایی که این برنامه بین مسئولین ورزشی بوجود میاره ولی درمورود حجاب،به نظرم کلا صدا و سیمای بی خیالی داریم...

به قول یه بنده خدایی این روزا دیگه دختران ما لباس به تن ندارند.


حمله به سوریه؛آری یا خیر؟

یه کلیپ کم حجم و کوتاه که دکتر حسن عباسی درباره احتمال حمله به سوریه توضیح میده


لینک دانلود

از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید!

 مادرم تعریف می کرد زمانی که بچه بودم و کلاس ابتدایی درس می خوندم یه معلمی داشتیم که همیشه با یک چوب سر کلاس حاضر می شد و بدون مدارا از اون چوب استفاده می کرد و همه رو تنبیه می کرد.یه روز این معلم ما_به هر دلیلی_چوبشو نیاورد مدرسه و از ما سؤال کرد: "کی میتونه فردا یه چوب خوب برام بیاره؟"
همه بچه ها داوطلب شدن که چوب رو بیارن و همه با صدای بلند میگفتن :"من من من من من،من میتونم یه چوب خوب برات بیارم.

خلاصه معلم هم کار رو سپردن به مادر من و قرار شد فردا صبح با یه چوب سر کلاس حاضر بشه.
مادرم گفت تمام ظهر اون روز رو به پیدا کردن یه چوب خوب و تر و تازه گذروندم و اشتیاق زیادی داشتم که خودم چوب رو به معلم تحویل بدم.
فردا صبح چوب رو به معلم تحویل دادم ولی چیزی نگذشت که همون چوب بلای جان خودم شد و اولین نفری که با اون چوب تنبیه شد خودم بودم.
یادمه همه ما از معلممون بیشترین ترس،اطاعت و حرف شنوی رو داشتیم و گمان می کردیم هر چی معلممون بگه بدون برو برگشت درسته تا جایی که وقتی پدرمون می گفتن که مثلا فلان کار رو انجام بده ما صاف تو چشای پدر نگاه می کردیم و جواب میدادیم که ولی آقا معلم گفته این کار رو انجام ندین....(همه ما مدیونیم اگه فکر کنیم  الان آیت الله هاشمی همچین دیدگاهی رو نسبت به غرب داره!!!!!)
این حکایت این روزای آیت الله هاشمی هست (از موضوع انتخابات آزاد و حرفهاش نسبت به رژیم اسرائیل گرفته و حالا مسئله سوریه)که خواسته یا ناخواسته داره آجر دست دشمن میده و بدون توجه به مواضع ملت و دولت خودش،دولت سوریه رو متهم به استفاده از صلاح شیمیایی کرد و هر چی غربی ها بگن رو بدون کم و کاست به عنوان موضع خودش اعلام می کنه.
آیت الله هاشمی همیشه می گفتند امام (ره) به بنده گفتند که شما مراقب باشید این انقلاب به دست نا اهلان نیفته ولی با این روشی که ایشون در پیش گرفتند ظاهرا میخوان این انقلاب رو دو دستی تحویل دشمن بده.
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید!